خداوند متعال به این بندۀ حقیر و ناچیز توفیق بخشد تا بتوانیم معنایی لطیف را در ظرفی ظریف نوشیده و بنوشانیم، که به وسیلۀ آن نه تنها تشنه لبان سیرآب گردند، بلکه آشفته حالان نیز به سکنه و اطمینان باز گردند.
سفر عقل به دیار عشق
62 پست
گر وجودِ معنوی با اَشکِ پاکی شُسته یی
پس بدان که بوی معنا را به لُطفی
از لَطَایف بُرده یی
این کَمالِ معنوی بَس نیست جُز الطَافِ او
پَس زِ الطافِ حَقایق زِین مُعَمّا
بَس بِه رَحمَت خورده یی
پس بدان که بوی معنا را به لُطفی
از لَطَایف بُرده یی
این کَمالِ معنوی بَس نیست جُز الطَافِ او
پَس زِ الطافِ حَقایق زِین مُعَمّا
بَس بِه رَحمَت خورده یی
در حالی که اهل ظاهر به گمان خود در رنگهای مختلف سیر کرده اند، اهل معنی تنها رفع تشنگی کرده و به آرامش رسیده اند. و در حالی که اهل ظاهر شکلِ عبارت را غیر قابل تغییر پنداشته اند، اهل معنی به لطافت و ظرافت آن دست یافته اند، و نه تنها به رنگ و بوی آن توجه نکرده اند، بلکه بدون هیچ محدودیتی از آن بهره ها برده اند.
باز بدان که نحوه بیان خود عبارت است، و عبارت موضوع اهل ظاهر است، و اما در هر عبارتی معنایی پنهان است، و دریافتن معنا موضوع اهل معنی است، و جز اهل معنی کسی کلید اسرار معنا را حمل نکند. در حالی که اهل ظاهر به شکل و رنگ و بویی مشغول گشته اند، اهل معنی از پاکی آن آبی که در غالب قرار گرفته است، لذت ها برده اند.
این عبارتها زِ معنا بویی دارد لیکن
بوی این معنا برای هر عبارت نیست ساکن
ای عبارت گر زِ معنا تو به غفلت رفته یی
نیست معنا در تو ای ظاهر چرا گم گشته یی
بوی این معنا برای هر عبارت نیست ساکن
ای عبارت گر زِ معنا تو به غفلت رفته یی
نیست معنا در تو ای ظاهر چرا گم گشته یی
این مقدمه برای آنچه در این مکتوب به آن پرداخته شده، بسیار ضروری است. بدانید که آنچه در بیان آن کوشیده ایم به اهل معنی مربوط می شود، و اهل عبارت از آن بی خبر اند. و چون اهل عبارت سر تا پا در اختلافات غرق گشته اند، در این موضوع نیز از اختلاف آنها حیرت زده نخواهیم شد. اما سعی بر این داشته ایم که نحوۀ بیان را چنین انتخاب کرده باشیم، تا آنکه هر قشری از آن در حدّ نیاز مفهومی دریافت کند.
عطار نیشابوری (قُدس سرّه) می گوید:
مرد معنی باش و در صورت مپیچ
چیست معنی اصل و صورت چیست؟ هیچ
چیست معنی اصل و صورت چیست؟ هیچ
و نیز مولانا جلال الدین (قُدس سرّه) می گوید:
در گزر از صورت و از نام خیز
از لقب وز نام در معنی گریز
از لقب وز نام در معنی گریز
پس بدان که میان اهل معنی تنها اتفاق ممکن است و اختلاف در میان آنها جایی ندارد، و اما اهل عبارت و اهل صورت به دنبال اختلافات گشته و از اتفاق دور افتاده اند، و اهل کثرت گشته اند. پس آنکه به دنبال وحدت است، باید که از اهل معنی دریافت و پیروی کند، چون تنها اهل معنی به وحدت راه یافته اند، و مسیر اهل عبارت تنها به کثرت ختم می شود و نه غیر از آن.
در همین موضوع است که مولانا جلال الدین (قُدس سرّه) می گوید:
«سخن های بزرگان اگر به صد صورت مختلف باشد چون حق یکی است و راه یکی است، سخن دو چون باشد؟ امّا به صورت مخالف می نماید. به معنی یکی است و تفرقه در صورت است و در معنی همه جمعیّت است.»
... و به همین صورت زمانی که بین اهل معنی اختلاف به وجود می آید، آن در حقیقت اختلاف نمی باشد، بلکه زمانی که اهل معنی، معنایی را در عبارت قرار داده و به توضیح آن پرداخته اند، آنچه ما از آن عبارت دریافت کرده ایم، بین آن دریافتی ها اختلاف بوجود آمده است، و نه در حقیقت معنی، پس اختلاف در اهل معنی نبوده است بلکه در نگاه اهل ظاهر بوده است، و نقص در درک و دریافت آنها بوده است.
بعد از وضاحت موضوع عبارت و معنی، باید بدانید که اهل معنی همه متّفق اند، و اهل ظاهر همه مختلف اند. پس زمانی که بین اهل ظاهر اختلاف به وجود می آید آن اختلافات تمامی در عبارت است و معنی در آن پنهان مانده است ...
چون رنگ و جدال را به افشا بردند
از محرم اسرار به اخفاء ماندند
از ظاهر معنا گرفتند ولی
در باطن آن، بی گمان درماندند
از محرم اسرار به اخفاء ماندند
از ظاهر معنا گرفتند ولی
در باطن آن، بی گمان درماندند
حال بدانید که اهل ظاهر گرفتار شکل و رنگ و بو گشته اند، به همین دلیل به اختلافات و تغایر دامن زده اند، و اما اهل معنی نه تنها از آب نوشیده اند و رفع تشنگی کرده اند، بلکه به بی رنگی دست یافته اند و شکل و رنگ و بو برای آنها بی معنی گشته است، چون به حقیقت معنی دست یافته اند، و عبارت را از معنی جدا گردانده اند. سپس همه آنها از اتفاق و وحدت سخن گفته اند، و از تفرقه و جدال دوری ورزیده اند.
بدانید که عبارت به آنچه گویند که دیده شود و به چشم خوانده شود، اما معنی نه دیده می شود و نه خوانده می شود، بلکه در عقل گنجانیده می شود، و معنی مانند آب زلال است، اما عبارت شکل و صورتی دارد، و رنگ و بویی دارد. زمانی که معنی در عبارت قرار میگیرد به شکل و رنگ و بوی عبارت در می آید، اما به محض این که معنی از عبارت جدا گردد باز به پاکی و زلالی خود برمی گردد. چون عبارت مانند ظرف می ماند و معنی مانند آبی که در آن ظرف قرار گرفته است.
این دردِ فراق هم دلیلی دارد
دردی که فراق دارد هم می داند
در جایگه فراق نآید دردی
چون درد زِ این فراق فرقی دارد
دردی که فراق دارد هم می داند
در جایگه فراق نآید دردی
چون درد زِ این فراق فرقی دارد
هدایت چون که مبذول ازل بود
ز مبداء تا به مقصد راه بنمود
نمایان گشت راه در بین آن نور
فقط نور و فقط نور و فقط نور
ز مبداء تا به مقصد راه بنمود
نمایان گشت راه در بین آن نور
فقط نور و فقط نور و فقط نور
مفهوم آن همان است که: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ» (یعنی: و الله (سبحانه و تعالی) هر کس را بخواهد به نور خویش هدایت می کند). در اینجا شناخت خود به هدایت ممکن گردد، و مقصد هدایت نور باشد، پس بدون نور نه هدایت باشد و نه معرفت (شناخت). در اینجا هدایت هم مقدم باشد و هم مؤخر و در بین آن تنها نور گنجانیده می شود و نه غیر از آن.
در این خصوص خطا به ظاهر در شناخت به وجود آمده است، و نه در فرآیند کاشتن. پس به ظاهر شناخت بر عمل مقدم گشته است. امّا در معنا خطا در هدایت به وجود آمده است، و هدایت بدون نور ممکن نیست، پس نور بر هدایت پیشی گرفته، و هدایت بر عمل مقدم گشته است.
در روزی از روزهای این زمانه، که این بنده پُر تقصیر در گشت و گدازی بودم به دنبال آشیانه، نه یافتم امّا، بعد از سالها سیر و گردش بدانستم که در مقصد ازلی نه آشیانه ماند و نه این زمانه، سپس با خود گفتم، چه دلیل باید که به دنبال آشیانه، هم زمانه صرف گردد و هم دانه؟ و مثال آن چنین است که اگر درختی بی ثمره کاشته شود و مقصود از آن به دست آوردن میوه باشد، پس حتا قبل از کاشتن درخت، مقصد خود را از دست داده ایم، و به مقصود نخواهیم رسید.
آنچه در این مکتوب به آن خواهیم پرداخت، نه سخن اهل عقل است و نه سخن اهل عشق، بلکه سخن اهل وحدت است، و مقصد این مکتوب نه پرداختن به سخن های فلاسفه و اهل حکمت است و نه پرداختن به سخن های اهل عرفان، بلکه پرداختن به وحدت بین الاقوام است. سپس این سیر را چنین آغاز می کنیم ...