بدانید که عبارت به آنچه گویند که دیده شود و به چشم خوانده شود، اما معنی نه دیده می شود و نه خوانده می شود، بلکه در عقل گنجانیده می شود، و معنی مانند آب زلال است، اما عبارت شکل و صورتی دارد، و رنگ و بویی دارد. زمانی که معنی در عبارت قرار میگیرد به شکل و رنگ و بوی عبارت در می آید، اما به محض این که معنی از عبارت جدا گردد باز به پاکی و زلالی خود برمی گردد. چون عبارت مانند ظرف می ماند و معنی مانند آبی که در آن ظرف قرار گرفته است.
مقدمه «۷»
69 پست
این دردِ فراق هم دلیلی دارد
دردی که فراق دارد هم می داند
در جایگه فراق نآید دردی
چون درد زِ این فراق فرقی دارد
دردی که فراق دارد هم می داند
در جایگه فراق نآید دردی
چون درد زِ این فراق فرقی دارد
هدایت چون که مبذول ازل بود
ز مبداء تا به مقصد راه بنمود
نمایان گشت راه در بین آن نور
فقط نور و فقط نور و فقط نور
ز مبداء تا به مقصد راه بنمود
نمایان گشت راه در بین آن نور
فقط نور و فقط نور و فقط نور
مفهوم آن همان است که: «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ» (یعنی: و الله (سبحانه و تعالی) هر کس را بخواهد به نور خویش هدایت می کند). در اینجا شناخت خود به هدایت ممکن گردد، و مقصد هدایت نور باشد، پس بدون نور نه هدایت باشد و نه معرفت (شناخت). در اینجا هدایت هم مقدم باشد و هم مؤخر و در بین آن تنها نور گنجانیده می شود و نه غیر از آن.
در این خصوص خطا به ظاهر در شناخت به وجود آمده است، و نه در فرآیند کاشتن. پس به ظاهر شناخت بر عمل مقدم گشته است. امّا در معنا خطا در هدایت به وجود آمده است، و هدایت بدون نور ممکن نیست، پس نور بر هدایت پیشی گرفته، و هدایت بر عمل مقدم گشته است.
در روزی از روزهای این زمانه، که این بنده پُر تقصیر در گشت و گدازی بودم به دنبال آشیانه، نه یافتم امّا، بعد از سالها سیر و گردش بدانستم که در مقصد ازلی نه آشیانه ماند و نه این زمانه، سپس با خود گفتم، چه دلیل باید که به دنبال آشیانه، هم زمانه صرف گردد و هم دانه؟ و مثال آن چنین است که اگر درختی بی ثمره کاشته شود و مقصود از آن به دست آوردن میوه باشد، پس حتا قبل از کاشتن درخت، مقصد خود را از دست داده ایم، و به مقصود نخواهیم رسید.
آنچه در این مکتوب به آن خواهیم پرداخت، نه سخن اهل عقل است و نه سخن اهل عشق، بلکه سخن اهل وحدت است، و مقصد این مکتوب نه پرداختن به سخن های فلاسفه و اهل حکمت است و نه پرداختن به سخن های اهل عرفان، بلکه پرداختن به وحدت بین الاقوام است. سپس این سیر را چنین آغاز می کنیم ...
و چون ابتدای مسیر، نزول گاه بوَد، پس نتوان بر آن گامزن شد تا آنکه فروتنی و تواضع پیشه خود ساخت، و نفس را از هر آلودگی پاک گردانید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا»
پس هر آن کس که فروتنی و تواضع پیشه کرد، بدان که مسیر برای او هموار گردد و او از تفاخر بیزار گردد. در غیر اینصورت تنها مسیرِ زیانکاری جلوه افروز خواهد شد که: «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»
پس راه نجات تنها در تزکیه نفس است، و برای گامزن شدن بر مسیر تزکیه تنها با فروتنی و تواضع می توان و نه غیر از آن.
حمد و ثناء خدایی را که نرسد کس به معرفت حقیقی او، و چگونه توان رسید که خلق کرده است او انسان کامل را که عقل در این خلقت نه تنها حیران مانده بلکه ویران گشته است. سلامِ هر مخلوقی که در خلقت آفریده شده است، بر آن انسانی که خداوند متعال او را به تکمیل پیوسته است، و به دلیل این که مراتب آفرینش از تکمیل به نزول افتاده، همانگونه که خداوند متعال می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ / ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ»
سپس مسیر ازلی از نزول گاه به تکمیله مشخص گردیده است که:
«إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»